درباره وبلاگ


"مجنون" که شدی،حال مرا میفهمی... "لیلا"ی تمام قصه ها نامردند...
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
دوستانه ها
. . . . . . . آری که چه بی رحمانه آمده است که بماند برای همیشه . . . . . . . . . . . . . . . . . . . غم تو در دل من. . . . . . . . . . . .





آرہ ...
دیگ وقتـہ فراموش ڪردنشـہ ...
وقتے دوست ندارہ ...
وقتے نمیخوادت ...
وقتے منتظرش موندیو برنگشت ...
وقتے ادعا میڪرد دوست دارہ ولے موقعش ڪ رسید جا زد ... وقتے دیگ بهت حسے ندارہ ...
وقتے با یڪے دیگست ...!
تو واسـہ چے بهش فڪ میڪنے !؟
واسـہ چے خودتو با خاطرہ هاش اذیت میڪنے !؟
واسـہ چے آرزو میڪنے بهش برسی!؟
واسـہ چے آرزو میڪنے برگردہ !؟!؟
لعنتے ! دوست ندارہ ....
بفهم ! ندارہ ...
اگـہ داشت نمیرفت ...
اگـہ داشت تنهات نمیذاشت ...
اگـہ داشت عوضت نمیڪرد ..
اگـہ داشت پاے حرفاش میموند ...
تو ! دیگـہ تو زندگیش هیچ جایے ندارے !!!
پس توام دیگ نگهش ندار ...
اگ حرفـہ وفادارے ام باشـہ تو تا همین جاشم خیلے با وفاتر از اونے ...
این ثابت شدہ ...
پس دیگ مطل نڪن ...
بندازش تو سطل آشغال زندگیت ...
نذار بیشتر از این زندگیتو ب گـند بڪشـہ ...
نذار بیشتر از این احساساتتو ، علاقتو ، عشقتو خورد ڪنـہ ... بندازش بیرون ...
بدون لیاقتتو نداشت ...
اگ داشت الآن ڪنارت بود ...
یـہ روزے دلش تنگ میشـہ ....heh....



چهار شنبه 15 دی 1395برچسب:, :: 20:13 ::  نويسنده : حمیدرضا زارعی